زمانی به ارزش 100 دلار را برای یک تصمیم 1 دلاری هدر ندهید

3 مولفه اصلی اقتصادی لازم برای وقوع رکود تورمی

ارسال توسط : کارشناس ایران فاکس / تاریخ : 1401/06/13
3 مولفه اصلی اقتصادی لازم برای وقوع رکود تورمی

3 مولفه اصلی اقتصادی لازم برای وقوع رکود تورمی


رکود تورمی معمولاً به عنوان تجربه همزمان سه پدیده منفی اقتصادی جداگانه شناخته می شود: افزایش تورم، افزایش بیکاری و کاهش تقاضا برای کالاها و خدمات. علیرغم چندین نمونه از اقتصادهای غربی در قرن 19 و 20 که رکود تورمی را تجربه کردند، بسیاری از اقتصاددانان معتقد نبودند که رکود تورمی به دلیل منحنی فیلیپس وجود داشته باشد که تورم و رکود را به عنوان نیروهای کاملاً متضاد می دید.


اصطلاح رکود تورمی «در سال 1965 توسط یکی از اعضای پارلمان بریتانیا، ایین مکلئود، رایج شد که به مجلس عوام گفت که اقتصاد بریتانیا» بدترین هر دو جهان «را دارد، به معنای رکود و تورم . او از آن به عنوان» نوعی وضعیت «رکود تورمی» یاد کرد. با این حال، رکود تورمی تا اواسط تا اواخر دهه 1970، زمانی که بیش از نیمی از اقتصادهای بزرگ دوره افزایش قیمت ها و بیکاری را پشت سر گذاشتند، شهرت جهانی پیدا نکرد.


برای مبارزه مناسب با رکود تورمی در زمان وقوع، اقتصاددانان باید بفهمند که عوامل محرک چیست.


تورم، بیکاری و رکود


تورم به افزایش عرضه پول (ذخیره پول) اطلاق می شود که باعث بالا رفتن سطح عمومی قیمت ها در اقتصاد می شود. وقتی واحدهای پول بیشتری برای تعقیب همان تعداد کالا در دسترس باشد، قوانین عرضه و تقاضا حکم می‌کند که هر واحد پولی منفرد ارزش کمتری پیدا کند.


با این حال، هر افزایش قیمتی تورم محسوب نمی شود. قیمت ها ممکن است افزایش یابد زیرا مصرف کنندگان کالاهای بیشتری را تقاضا می کنند یا به دلیل کمیاب شدن منابع. در واقع، قیمت ها اغلب برای کالاهای فردی افزایش و کاهش می یابد. هنگامی که قیمت ها در نتیجه فراوانی بیش از حد موجودی پول افزایش می یابد، به آن تورم می گویند.


بیکاری به درصدی از نیروی کار اطلاق می شود که مایل به یافتن شغل هستند اما قادر به یافتن آن نیستند. اقتصاددانان اغلب بین بیکاری فصلی یا اصطکاکی که به عنوان بخشی طبیعی از فرآیندهای بازار رخ می دهد و بیکاری ساختاری (که گاهی اوقات بیکاری نهادی نامیده می شود) تفاوت قائل می شوند. بیکاری ساختاری بحث برانگیزتر است. برخی معتقدند که دولت ها باید برای حل بیکاری ساختاری مداخله کنند در حالی که برخی دیگر معتقدند که دخالت دولت علت اصلی آن است.


رکود معمولاً به عنوان دو فصل متوالی رشد اقتصادی منفی تعریف می شود که با تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه گیری می شود. به آن انقباض اقتصادی نیز می گویند. دفتر ملی تحقیقات اقتصادی (NBER) بیان می کند که رکود دوره ای از کاهش فعالیت ها به جای کاهش فعالیت است." به طور معمول، رکود با کاهش تقاضا برای کالاها و خدمات موجود، کاهش دستمزدهای واقعی، افزایش موقت بیکاری و افزایش پس‌انداز مشخص می‌شود.


مبارزه با رکود تورمی


اگرچه نادر است، اما رکود تورمی یک سناریوی ممکن در یک اقتصاد است. آخرین باری که در ایالات متحده رخ داد در دهه 1970 بود. سیاست پولی یا مالی معاصر برای مدیریت دوره رکود تورمی مناسب نیست. ابزارهای سیاستی که اقتصاد کلان برای مبارزه با تورم فزاینده تجویز می کند شامل کاهش مخارج دولت، افزایش مالیات، افزایش نرخ بهره و افزایش ذخایر بانکی است. درمان افزایش بیکاری دقیقا برعکس است: هزینه های بیشتر، مالیات های کمتر، نرخ های بهره پایین تر و تشویق بانک ها به وام دادن.


برای مبارزه مناسب با رکود تورمی در زمان وقوع، اقتصاددانان باید بفهمند که عوامل محرک چیست. اقتصاد کینزی نشان می‌دهد که شوک‌های وارده به اقتصاد، مانند افزایش انرژی یا موجودی مواد غذایی باعث رکود می‌شود. در حالی که میلتون فریدمن و مکتب فکری او بر این باورند که این امر نتیجه گسترش شتابان عرضه پول است.


یک راه حل برای مبارزه با رکود تورمی توسط اقتصاددان، رابرت آ. ماندل، پیشنهاد شده است. او معتقد است هدف افزایش تولید در اقتصاد و در عین حال محدود کردن عرضه پول است. 3 این را می توان از راه های مختلفی به دست آورد، مانند کاهش نرخ مالیات برای شرکت ها و افراد که قدرت خرید آنها را افزایش می دهد.


محدودیت پولی را می توان با افزایش ذخایر بانکی و نرخ استقراض که توانایی استقراض را محدود می کند، به دست آورد. این دو سناریو تقاضای بالایی برای پول ایجاد می‌کند و امکان گسترش با نرخ‌های بالاتر را فراهم می‌کند که منجر به رشد غیرتورمی می‌شود.